ارسال
شده توسط برگ بید در 87/5/25 9:37 عصر
امروز 25 مرداد بود، سالروز آشناییِ من و تو! ...
«سالروز آشنایی» !
خیلی سعی کردم که واژهء دیگری برای توصیف این روز بیایم اما نشد!
شاید در نظر مردم، اول قدمِ آشنایی به دیدن است. اما تفاوت بزرگ این «آشنایی» آن است که من با تو «آشِنا» شدم امّا تو را هیچگاه ندیدم!
شاید بهتر بود همان کلماتی را مینوشتم که سال 78 روبروی دوشنبه 25مرداد در تقویمم نوشتم؛ «روز فراموش نشدنی»!
چه زود 9 سال گذشت!
چه زیبا که هیچگاه فراموشم نشد!
هر آنچه میرود از دیده گر ز دل برود ... چرا زیاده ز دوری شود محبّت تو؟
درازتر ز شب هجر نامهای باید ... که خامه شرح دهد شوق بی نهایت تو
من آن زمان چو قلم سر ز سجده بردارم ... که طی چو نامه شود روزگار فرقت تو
«صائب»